اموزش و دانلود

وبلاگ اموزش ، تفریحی ، دانلود ، ادبی و ...

اموزش و دانلود

وبلاگ اموزش ، تفریحی ، دانلود ، ادبی و ...

دانلود کتاب تاریخ شمسیه از محمد شمس الدین صاحب صدیقی

هامان | يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۰۳:۲۲ ب.ظ | ۰ نظر

توضیحات :

خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینى ، پس از حمله مغول به ایران توسط هلاکو نوه چنگیز، وزیر با کفایت و دانشمند و شاعر عارف دانش پرور قلمرو ایلخان مغول و امپراطورى او بود.

حجم : 15 مگابایت

قالب بندی : پی دی اف

تعداد صفحات : 176

کیفیت صفحات : عالی

برای دانلود به ادامه مطلب بروید .




قیمت : 15000 تومان

روش پرداخت : مبلغ مورد نظر را به شماره حساب زیر به نام محمد حسین عاشق حسینی واریز کرده و با یکی از روشهای زیر به ما اطلاع دهید :


6280 2312 4683 7412

1: تماس با : 09372177994
2 : ارسال ایمیل به hosein_ashegh@yahoo.com   یا  mohammadhosein_ah@yahoo.com
3 : ثبت نظر به صورت خصوصی


در مورد کتاب بیشتر بدانید ...


خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینى ، پس از حمله مغول به ایران توسط هلاکو نوه چنگیز، وزیر با کفایت و دانشمند و شاعر عارف دانش پرور قلمرو ایلخان مغول و امپراطورى او بود.

بعضى ها تصور کرده اند، وزارت هلاکو را خواجه نصیر الدین طوسى فیلسوف نامى داشته است ، در صورتى که خواجه نصیر مشاور علمى هلاکو بوده ، و از جانب وى نظارت بر اوقاف کل ممالک اسلامى را داشته است .

وزیر کم نظیر او، خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان بوده ، که در زمان هلاکو و پسرش اباقا و نوه اش ارغون خان ، وزیر اعظم آنها بوده است .

مقام و موقعیت و شخصیت عالى سیاسى و علمى و رعیت پرورى او چنان بوده که خواجه نصیر الدین طوسى کتاب ((اوصاف الاشراف )) در عرفان و سیر و سلوک را به نام وى و براى او نوشته است .

همچنین دبیران قزوینى حکیم نامى کتاب مشهور ((شمسیه )) در منطق را که تا کنون هم از کتب درسى حوزه هاى علمى است ، به نام وى تصنیف کرد.

خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان ، برادر علاء الدین عطا ملک جوینى است که پس از فتح بغداد، از جانب هلاکو حکمران عراق گردید، و کتاب ((تاریخ جهانگشاى )) در تاریخ مغول اثر ارزنده آن مرد دانشمند است . بهاء الدین صاحب دیوان پسر خواجه شمس الدین نیز حکومت اصفهان و نواحى آنجا تا قم را داشت ، و هموست که عماد الدین طبرى دانشمند شیعه کتاب ((کامل بهائى )) را به فارسى در تاریخ ائمه اطهار (ع ) به نام او نگاشت .

خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان ممدوح سعدى شیرازى است ، و قصائد نغز سعدى در مدح او که گویند ابدا اغراق نگفته و هر آنچه در وى بوده ، به سلک نظم کشیده است در بوستان سعدى موجود و مشهور است .

نه تنها سعدى سرآمد شعراى عصر، بلکه تمامى شعراى سخن گستر او را مدح گفتند، و قصائد غرا در ثنایش سرودند.

گوشه اى از شخصیت و سرانجام او را از نگارش خواجه فخر الدین صفى على ، پسر ملاحسین کاشفى و باجناق جامى شاعر و عارف نامى ، در گذشته سال 939 ه -. در کتاب ((لطائف الطوائف )) مى خوانیم :

((خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان که بعد از نظام الملک طوسى به استعداد و قابلیت او وزیرى کم بوده است ، و به غایت کرم پیشه و عالى همت بوده ، و رساله ((شمسیه )) در منطق به نام اوست ، روزى در دیوان وزارت بر مسند حکومت نشسته بود.

یکى از فضلاى شعراء رقعه اى به دست وى داد که در آن رباعیى در مدح او گفته بود، و آن رباعى اینست :

 

دنیا چون محیطست و کف خواجه نقط

 

پیوسته بگرد نقطه مى گردد خط

 

پرورده تو، که و مه و دون و وسط

 

دولت ندهد خداى کس را بغلط

 

خواجه قلم برداشت ، و بى تاءمل در جواب او این رباعى که بدیهة بگفت بر ظهر آن رقعه نوشت و مهر کرد و به دست وى داد:

 

سیصد بره سفید چون بیضه بط

 

کانرا ز سیاهى نبود هیچ نقط

 

از گله خاص ما نه از جاى غلط

 

چوپان بدهد به دست دارنده خط

 

خواجه شمس الدین محمد را در قره باغ تبریز، چهارم ماه شعبان (683 ه -) به حکم ((ارغوان )) به قتل رسانیدند، و ((مجد همگر)) که فاضل و دانشمند بى نظیر وقت خود و ملک الشعراى عراق و فارس بود، و معاصر شیخ مصلح الدین سعدى و ندیم مجلس سعد بن زنگى ، که شیخ ((گلستان )) را به نام او نوشته ، در مرثیه خواجه شمس الدین محمد رباعیى بر بدیهه گفت و شیخ سعدى آنرا شنید و بگریست ، و مجد همگر را بر آن شعر تحسین و تعریف کرد، و آن اینتست :

 

در ماتم شمس از شفق خون بچکید

 

مه چهره بخست و زهره گیسو ببرید

 

شب جامه سیاه کرد در ماتم و صبح

 

برزد نفسى سرد و گریبان بدرید

 

و شعراى متاءخرین اتفاق دارند که هیچ شاعرى از متقدمین و متاءخرین در مرثیه اکابر، مثل این رباعى نگفت ، الا ((امیر شاهى سبزوارى )) که در فوت ((میرزا بایسنقر)) این رباعى گفته ، والحق گوهرى قیمتى سفته و آن اینست :

 

در ماتم تو دهر بسى شیون کرد

 

لاله همه خون دیده در دامن کرد

 

گل جیب قباى ارغوانى بدرید

 

قمرى نمد سیاه در گردن کرد

 

در ((تذکره عرفات )) مى نویسد: این قطعه را خواجه شمس الدین در وقت قتل خود گفته است :

 

هر تیر که از قبضه تقدیر برون شد

 

کى شاید از آن تیر به تدبیر حذر کرد

 

انصاف فلک بین که در این مدت نزدیک

 

چه شور برانگیخت ز بیداد و چه شر کرد

 

گردون چه بود چیست ستاره چه بود مهر

 

فرمان خدا بود و حوالت به قدر کرد

 

هر ظلم که بر اهل جهان کردم از این پیش

 

پیش آمد و احوال مرا هر چه بتر کرد


 : دانلود کتاب تاریخ شمسیه 

 : teck-dl.blog.ir

 : اموزش و دانلود




نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی