پروتستان در مسیحیت
مقدمه
مذهب پروتستان شاخهای از مسیحیت است که مبانی آن نخستین بار توسط مارتین لوتر مطرح شد. پروتستانها امروزه بیشتر در شمال اروپا و آمریکای شمالی سکونت دارند.
واژه انگلیسی پروتستان به معنی معترض و مخالف سرسخت است و این دلیل به پیروان مکتب دینی پروتستانیسم اطلاق میشود که آنها در مقابل شماری از قوانین کلیسای کاتولیک روم ایستادند.
برای خواندن مقاله به ادامه مطلب بروید .
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخچه
در سال ۱۵۲۹ میلادی، شاهزادهای آلمانی طرفدار دو مکتب کلیسای روم و کلیسای لوتران در دومین جلسه معروف به «Diet of Speyer» گرد هم آمدند. فردیناند شاهزاده اتریش با کمک اکثریت کاتولیک موفق به اجرای طرحی شد که براساس آن هرگونه تغییرات 'دیگر' در قانون اساسی دینی ایالات ممنوع شد. همچنین طبق این طرح تمامی حقوق ملکی و امور عبادی در مناطق پروتستان به کاتولیکها واگذار میشد، درحالی که پروتستانها در ایالات کاتولیک از چنین حقی محروم بودند.
شاهزادههای شش ایالت و چهارده شهر آزاد طرفدار کلیسای لوتران که توان وتو کردن این تصمیم را نداشتند، 'اعتراض نامه' معروف خود را تدوین کردند. آنها در ۱۹ آوریل این اعتراض نامه را به امپراتور چارلز پنجم، برادر فردیناند، تقدیم کردند و با این اقدام لقب برجسته پروتستان را برای خود به ارمغان آوردند که از آن زمان تاکنون بخش عمدهای از عالم مسیحیت را به خود جذب کردهاست. در اوایل قرن ۲۱ حدود شمار پیروان مکتب پروتستانیسم به ۳۵۰ میلیون نفر میرسید.
انشعاب
پروتستانیسم یکی از سه شاخه اصلی مسیحیت است، که ریشه در اصلاحگرایی (رفورمیسم) قرن ۱۶ دارد و پیروان آن از کلیسای کاتولیک روم یا ارتدکس شرقی پیروی نمیکنند. اصلاحگرایی پایه شاخههای متعددی از مذاهب پروتستان بود.
هواداران مارتین لوتر کلیساهای پروتستان آلمان و اسکاندیناوی را تأسیس کردند؛
ژان کالون و اصلاحگرایان رادیکالتر نظیر اولریش تسوینگلی یا به انگلیسی اولریش زوینگلی کلیساهای اصلاحگرا را در سویس تأسیس کردند،
جان ناخ که از شاگردان کالوین بود کلیسایی از این دست رادر اسکاتلند تأسیس کرد.
شاخه مهم دیگری از مکتب دینی پروتستانیسم که کلیسای انگلیس و کلیسای اسقفی نمونه بارز آن هستند، در قرن ۱۶ در انگلستان ظهور کرد. این فرقه اکنون از نظر الهیات و ارکان پرستش بیش از سایر فرق پروتستانیسم به کلیسای کاتولیک روم نزدیک است. اصول اعتقادی فرقههای مذهبی پروتستان به طور قابل توجهی باهم متفاوت است، اما همه آنها بر این تأکید دارند که در توضیح مسایل اعتقادی و دستورات دینی رهنمودهای انجیل در اولویت قرار دارد؛ رحمت الهی از طریق ایمان و نه از طریق اعمال توجیه میشود؛ و همینطور همه مؤمنان در مقام کشیش هستند.
مکتب پروتستان دستور العملهای خود را مستقیماً از کلام خدا استخراج میکند، و در عبادت نیز رابط آنها با خدا، که کمال خشش است، تنها مسیح است؛ در حالی که پیروان کلیسای کاتولیک روم از تعالیم کلیسای خود پیروی میکنند، و در عبادت نیز از طریق توسل به مریم عذرا و قدیسان به راز و نیاز با مسیح میپردازند (در اینجا باید به این نکته توجه داشت که بر اساس تعالیم انجیل مرده چیزی نمیداند و ارتباط با مردگان، از طریق حرف زدن یا رازونیاز با شخص مرده، مکروهاست).
سه اصل اساسی پروتستانیسم از این اصل کلی آزادی اوانجلیکال، و رابطه مستقیم فرد مؤمن با مسیح سرچشمه میگیرد:
۱) تنها انجیل سرچشمه تعالیم است
۲) تنها
از طریق رحمت مسیح رستگاری حاصل میشود
۳) همه مؤمنان در مقام کشیش هستند. .
منظور از اینکه تنها انجیل سرچشمه تعالیم است، این است که مؤمنان هیچ نیازی به وحی تو الهام اضافی و اصول اعتقادی جدید که مغایر 'کلام مقدس خدا'باشد ندارند.
مارتین لوتر
متولد ۱۴۸۳، آیلبرن، ساکسونی آلمان، از شخصیتهای کلیدی مکتب پروتستانیزم بود و امروزه پروتستانها بر این باورند که لوتر آنها را از اسارت کلیسای روم رهاند. با این حال لوتر تنها نصف راه را رفت. همکار وی فیلیپ ملانگتون و مربی وی فون کارل استات از کسانی بودن که فعالانه راه لوتر را ادامه میدادند. آنها در اثر تهدیدات موجود مجبور شدند به سوئیس فرار کنند و در آنجا آثاری را منتشر کردند که به نوشتههای اورلاموند معروف شد. آنها در این آثار مباحثی را ترویج کردند که به گفته آنها مارتین لوتر در انتشار آن کوتاهی کرده بود. مارتین لوتر بیشتر به این خاطر مشهور است که انجیل را از دست کلیسای روم نجات داد. او تا جایی که امکان داشت تعلیمات انجیل را از تصرفات آنهایی که خود را مظهر تقوی میدانستند پاک کرد. گفتنی است لوتر دشمن سرسخت یهودیان بود.
دیگر اصطلاحات پروتستان
یان هوس :
اهل پراگ، متولد ۱۴۰۱، او در دانشگاه به مطالعه آثار وایکلیف (Wycliffe) پرداخت، و با آنکه همه تفکرات دینی وی را قبول نداشت، هر دوی آنها از این این اقدام کلیسا که خود را به تعالیم کتب مقدس منسوب میکرد سخت برآشفته بودند وبه همین خاطر به مخالف سرسخت قدرت پاپ مبدل شدند.
جروم :
اهل پراگ، متولد ۱۳۶۵ میلادی، که علیه فساد اخلاقی کشیشها جنگید. توماس بیلنی. بیلنی متولد ۱۴۵۹ در نورویچ انگلستان، که یک اصلاحگر نه چندان نامدار انگلیسی است. او از کالج ترینیتی دکترای حقوق گرفت و در سال ۱۵۱۹ به عنوان کشیش فعالیت مدهبی خود را رسماً آغاز کرد. او نیز همانند لوتر بر این باور بود که اعمال نیک به تنهایی کسی رانجات نخواهد داد.
توماس کارترایت :
رهبر
فرقه پاکدینان(پیوریتان) بود. این فرقه از پروتستانهای انگلستان بودند که زمان ملکه
الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودند وطرفدار سادگی در نیایش بودند. فرقه پاکدینان از
وضعیت آن زمان اور در کلیسای انگلستان راضی نبود؛ آنها مشتاقانه در صدد این بودند که
اصلاحات پروتستانی را در سطح وسیعتری اجرا کنند. در سال ۱۵۶۹، کرسی الهایات دانشگاه
کمبریج را به دست آورد. هنگامی که ملکه انگلستان به عنوان رئیس کلیسای انگلیس انتخاب
شد، شکل عبادت را اصلاح کرد که اجازه میداد واعظان تنها کلاه چهارگوش، خرقه، گردن
پوش، یا ردای کتانی بپوشند. در مارس ۱۵۶۶ علمای
دینی لندن مجبور شدند که لباس اجباری را بپوشند. از تعداد ۱۱۰ کشیش،
۳۷
نفر اعتراض کرند، و همین باعث شد بسیاری از کلیساها
خالی بماند.
پروتستانهای بنیادگرا :
این فرقه در فاصله ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۵ شکل گرفت، این گروه بر حقیقتی که در معنای تحتالفظی انجیل وجود داشت تأکید داشتند. بعد از محاکمه اسکوپز که به محاکمه میمون معروف شدهاست، پروتستانهای بنیادگرا آشکارتر عقاید خود را ترویج کرند و خود را از مسیحیت لیبرال متمایز کردند. محاکه میمون که در سال ۱۹۲۵ در دیتون در ایالت تنسی ایالات متحده آمریکا صورت گرفت، یک معلم به خاطر تدریس تئوری تکامل تدریجی داروین که مغایر با قوانین ایالتی بود به پرداخت ۱۰۰ دلار جریمه محکوم شد.
پروتستانتیسم و قوانین کار :
در نظامِ قدیم پیش از انقلابِ فرانسه، قوانینِ کلیسا 90 روز استراحت (52 روز آخر هفته و 38 روز تعطیل) برای کارگر تضمین کرده بود و کار کردن در چنین روزهایی اکیداً ممنوع بود. انگیزهی اصلی بیدین شدنِ بورژوازی صنعتی و تجاری، و رویگردانیِ آنها از مسیحیتِ کاتولیک همین بود. هنگامی که این بورژوازی طیِ انقلاب چیرگی یافت بلافاصله روزهای تعطیل را لغو کرد و هفتهی ده روزه را جانشین هفتهی هفتروزه کرد. کارگران را از یوغِ کلیسا رهانید تا آنها را بهتر به زیر یوغِ کار بکشد. نفرت از روزهای تعطیل تنها هنگامی به وضوحِ کامل پدیدار شد که بورژوازی مدرن صنعتی و تجاری سروسامان گرفت، یعنی بین سدهها ی15 و 16 میلادی.
انتقاد از نگاهِ پروتستانتیسم به کار :
مکتبِ پروتستان، که مذهبِ مسیحیِ انطباقیافته با نیازهای جدیدِ صنعتی و تجاری ِ بورژوازی بود، به استراحتِ مردم توجه کمتری نشان داد، پروتستانتیسم، از قدیسان در آسمان خلع قدرت کرد تا اعیاد مذهبیشان را بر روی زمین الغا سازد. جریان اصلاحِ دینی و آزاداندیشیِ فلسفی فقط بهانههایی بودند که به بورژوازیِ یسوعی و طماع اجازه دادند روزهای تعطیلی را از مردم برباید.
پی دی اف این مطلب :